loading...
my تخیلات imagination من
clannad بازدید : 4 چهارشنبه 15 آبان 1392 نظرات (0)

 


یه دفعه اومد گفت میشه چند لحظه وقتتونو بگیرم منم گفتم نه . گفت یه لحظه بایست . گفتم من آدم اینجور کارا نیستم . بعد کیفمو کشید منم فرار کردم اون افتاد دنبالم این قدر تند دویدم که کنترلمو از دست دادم و به زمین افتادم . یه خانم قد بلند و هیکلی اومد و کمکم کرد چون زخمی شده بودم به بیمارستان رفتیم . پانسمان دستم که تمام شد خانمه به همراه اون پسر اومد داخل و گفت ببخشید که آسیب دیدی . بهتری . منم گفتم به لطف شما خیلی خوبم من الان هیچ بولی باهام نیست پس لطفا هزینه ی مرخصیه منو خودتون بدین . اون خانم گفت این کارو از قبل انجام دادیم میتونی بری . منم گفتم واقعا ؟! خوب پس خداحافظ . خانمه گفت ما می خواستی ازت درخواست کنیم تست بدی  .............

 


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 22
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 11
  • بازدید کلی : 324
  • کدهای اختصاصی

    ساعت فلش

    

    تعبیر خواب آنلاین

     Email Icon by Parstools.com مرجع کد آهنگ

    كد ماوس

     ابزار پرش به بالا