زمستونه وهوا مه آلود . اینجا هواش هم سرد و بی روحه . سه سال پیش بود که به بهانه ی ادامه تحصیل اومدم اینجا . ولی در اصل به این خاطر بود که دیگه از اونجا بدم میومد . از اونجا از همه ی اون خاطره ها ولی دیگه نمی تونم فرار کنم فقط می خوام برگردم همین شاید اون موقع تصمیم گرفتم چیکار کنم . اینجا قدم میزنم و راه میرم می دونم مقصد کجاست ولی هدفم رو نه . انگیزه ی برگشت می خوام . خیلی خستم . نمی دونم فردا .......